زمان جاری : یکشنبه 17 تیر 1403 - 11:49 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم


سلام مهمان گرامي؛
مهمان گرامي، براي مشاهده تالار با امکانات کامل ميبايست از طريق ايــن ليـــنک ثبت نام کنيد


آیا میدانید؟ ایا میدانید :






mha آفلاین




ارسال‌ها : 40
عضویت: 8 /4 /1391
محل زندگی: تهران
سن: 23
تشکرها : 14
تشکر شده : 36

پاسخ : 23 RE حرفهای زنونه ورود اقایون ممنوع

vaaaali ie chizo nemitonim nadide begirim !!! in ke zanha mojodate nashenakhteie hastan ,


جمعه 16 تیر 1391 - 12:13
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از mha به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: fati /
mha آفلاین




ارسال‌ها : 40
عضویت: 8 /4 /1391
محل زندگی: تهران
سن: 23
تشکرها : 14
تشکر شده : 36

پاسخ : 24 RE حرفهای زنونه ورود اقایون ممنوع

زن یعنی نـاز ... مرد یعنی نیــاز ... مرد یعنی... باید ، زن یعنی شاید... مرد یعنی ساختن ،زن یعنی سوختن... مرد یعنی دلدار ،زن یعنی دلداده... مرد یعنی آری،زن یعنی گاهی.. ...مرد یعنی دم، زنیعنی باز دم مرد یعنی سخاوت ،زن یعنی صداقت مرد یعنی ساختن ،زن یعنی سوختن... مرد یعنی بیارام ،زن یعنی بیاسای مرد یعنی یک جرعه هوس،زن یعنی جام لبریز نفس و مرد یعنی تنها یک واژه و آنهم "مرد" ......و زن یعنی تنها یک واژه و آنهم "عشـق"


شنبه 17 تیر 1391 - 13:52
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از mha به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: fati / zizi /
fati آفلاین




ارسال‌ها : 419
عضویت: 14 /1 /1391
محل زندگی: tehran
سن: 18
تشکرها : 107
تشکر شده : 210

پاسخ : 25 RE حرفهای زنونه ورود اقایون ممنوع

kheyli ghashang bood.

mer30


امضای کاربر : i NEVER Loved his.........................oo
شنبه 17 تیر 1391 - 14:00
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
mha آفلاین




ارسال‌ها : 40
عضویت: 8 /4 /1391
محل زندگی: تهران
سن: 23
تشکرها : 14
تشکر شده : 36

پاسخ : 26 RE حرفهای زنونه ورود اقایون ممنوع

خواهش میدارم .


شنبه 17 تیر 1391 - 14:49
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
sosi آفلاین




ارسال‌ها : 908
عضویت: 3 /2 /1391
تشکرها : 1774
تشکر شده : 181

پاسخ : 27 RE حرفهای زنونه ورود اقایون ممنوع

من معنی ناموس را یاد گرفته ام.

هجده ساله بودم که مفهوم ناموس را بطور اتفاقی توی میدان ونک کشف کردم.مردم جمع شده بودند و نگاه می کردند.مرد تنومندی فریاد می زد و فحش می داد و زنی را که ناموسش بود روی زمین می کشید. روسری زن پس رفته بود و مرد انبوه موههای سیاه بلند زن را همچون کمندی دور مچ دست خود پیچیده بود تا فرار نکند و با نهایت قدرتش توی صورت زن می زد. زن زیبا بود ، خیلی زیاد زیبا بود ، با اینکه صورتش از ضرب کشیده های محکمی که مرد به آن می نواخت به رنگ خون در آمده بود م یک جور زیبایی وحشی و هوسناک در چهره اش برق می زد . مرد نعره می زد و رو به رهگذر ها فریاد می زد ناموسش را دیده که از ماشین غریبه ای پیاده شده است و مردم با همدردی سر تکان می دادند. زن گیج بود و چشمهایش از ترس و ناباوری به دور دست خیره مانده بود . من نایستادم. از آدمهایی که این جور موقع ها می ایستند تا شب برای زن و بچه شان چیزی تعریف کنند عقم می گیرد. من رد شدم اما پاههایم می لرزید وتا مدتها صدای سیلی هایی که بر صورت آن زن نواخته شد مثل کابوس مرا دنبال می کرد.


دوشنبه 02 مرداد 1391 - 16:32
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
پرش به انجمن :


تماس با ما | حرفهای زنونه ورود اقایون ممنوع - 3 | بازگشت به بالا | پیوند سایتی RSS