زمان جاری : دوشنبه 18 تیر 1403 - 12:03 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم


سلام مهمان گرامي؛
مهمان گرامي، براي مشاهده تالار با امکانات کامل ميبايست از طريق ايــن ليـــنک ثبت نام کنيد


آیا میدانید؟ ایا میدانید :






تعداد بازدید 25
نویسنده پیام
amin15 آفلاین



ارسال‌ها : 985
عضویت: 2 /9 /1390
سن: 22
تشکرها : 12
تشکر شده : 590
آب بكش و وضو بساز

دزدى به خانه احمد خضرويه رفت و بسيار بگشت ، اما چيزى نيافت كه قابل دزدى باشد . خواست كه نوميد بازگردد كه ناگهان احمد، او را صدا زد و گفت :اى جوان !سطل را بردار و از چاه ، آب بكش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چيزى از راه رسيد، به تو بدهم ؛ مباد كه تو از اين خانه با دستان خالى بيرون روى !دزد جوان ، آبى از چاه بيرون در آورد، وضو ساخت و نماز خواند.

روز شد . كسى در خانه احمد را زد . داخل آمد و 150 دينار نزد شيخ گذاشت و گفت اين هديه ، به جناب شيخ است . احمد رو به دزد كرد و گفت : دينارها را بردار و برو؛ اين پاداش يك شبى است كه در آن نماز خواندى . حال دزد، دگرگون شد و لرزه بر اعضايش افتاد. گريان به شيخ نزديك تر شد و گفت : تاكنون به راه خطا مى رفتم . يك شب را براى خدا گذراندم و نماز خواندم ، خداوند مرا اين چنين اكرام كرد و بى نياز ساخت . مرا بپذير تا نزد تو باشم و راه صواب را بياموزم . كيسه زر را برگرداند و از مريدان شيخ احمد گشت


امضای کاربر : من دیوانه ام... ” دیوانه ” کسی است که از دانستن و فهمیدن بسیار دیوانه شده او دیوانه نیست عاقلیست در پوست دیوانه . دیوانه آدمی است خود را جدا کرده از جمع ، جمعی که او را درک نمی کنند نه خنده هایش را نه گریه هایش را . او تنهاست ، تنها در مسیری ، مسیری که قصد حرکت در آن را ندارد چون دلیلی برای حرکت ندارد …
دوشنبه 03 بهمن 1390 - 20:43
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
پرش به انجمن :


تماس با ما | آب بكش و وضو بساز | بازگشت به بالا | پیوند سایتی RSS