عازم جبهه بودم. یکی از دوستانم برای اولین بار بود که به جبهه می آمد. مادرش برای بدرقه ی او آمده بود. خیلی قربان صدقه اش می رفت و دائم به دشمن ناله و نفرین می کرد.
به او گفتم: « مادر شما دیگه بر گردید فقط دعا کنید ما شهید بشیم. دعای مادر زود مستجاب می شود.»
او در جواب گفت:« خدا نکنه مادر، الهی صد سال زیر سایه ی پدر و مادرت زنده بمونی! الهی که صدام شهید بشه که اینجور بچه های مردم رو به کشتن می ده!»
امضای کاربر : بر لب درياي حسرت
خانه اي دارم قديمي
از تمام دار دنيا
دوستي دارم صميمي
گاه و بيگاه يادي از من ميكند
با مرامش شرمسارم مي كند
پنجشنبه 24 فروردین 1391 - 15:59
تشکر شده:
تشکر شده:
1 کاربر از shntpy به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند:
sahra &